مجله تخصصی DrumHeads چاپ آلمان در شماره اخیر خود گفتگویی دوستانه با استاد حکیم لودین با تیتر “مهره شانس” انجام داده که در آن مطالب زیادی از نوازندگان درامز ایران و فعالیتهای این مطرح شده است. اینکه فعالیتهای مورد توجه این مجله تخصصی قرارگرفته از جمله کوشش های استاد حکیم لودین، نوازنده و مدرس بین المللی و فارسی زبان پرکاشن میباشد که در سال گذشته دوبار به ایران سفر کرده و هر بار کارگاه و مسترکلاس تخصصی پرکاشن برگزار کرده است. در این مصاحبه به نکات بسیار جالبی در رابطه با نوازندگان ایرانی و شرکت کنندگان کلاسهای اموزشی تخصصی اشاره شده که ترجمه فارسی آن را در ادامه میخوانید.
نهایت تشکر را از استاد بزرگوار حکیم لودین دارم که نه تنها بانی این مصاحبه هستند، بلکه با پی گیری های مستمر خود باعث ارسال نسخه ای از این مجله به ایران شدند و اجازه ترجمه این مقاله را نیز برای بنده محیا کردند. همچنین تشکر ویژه از مجله DrumHeads ، آقای Cord Radke سردبیر این مجله و خانم Catrien Stremme که این مصاحبه را انجام دادند.
مهره شانس
38 سال پیش وقتی حکیم لودین به آلمان آمد تا دانشجوی مهندسی ماشین آلات شود، فقط یک چمدان و ساز طابلای خود را همراه داشت، مهره شانس! چون یک سولوی طابلا برای او باعث گشودن دربها بعنوان موزیسین حرفه ای شد. امروز او رابط بین فرهنگهای مختلف است، کسی که فقط با یک شیکر(Shaker) میتواند مخاطبینش را به رویا ببرد.
متولد : 06.05.1955 کابل/ افغانستان
شروع نوازندگی : از پنج سالگی
اولین اجرا : 1975 در جشن دانشجویی فرایبورگ
فعالیت بصورت حرفه ای : از سال 1976
نقطه قوت پشت ساز : انتقال حس خوشحالی
الگو ها : Ralph MacDonald , Nana Vasconcelos , Aitro Moreira , Patato Valdes , Giovanni Hidalgo
اولین صفحه خریداری شده : Santana – Abraxas
آخرین صفحه خریداری شده : Lang Lang – The Mozart Album
مشغله اوقات فراقت : آشپزی
شعار زندگی : خوشحال باشیم تا وقتی قلبمان میتپد!
وب سایت : www.hakimludin.com
– درام هدز: تو به دور دنیا سفر میکنی ، کنسرت و کارگاه برگزار میکنی – آیا رابطی هستی بین فرهنگهای مختلف؟
– حکیم لودین: دقیقا. همین چندوقت پیش برای بار دوم به تهران دعوت شدم. این بار با ویم د وریس به اونجا سفر کردم. در اونجا کلی موزیسین های عالی وجود دارد که بسیار باز و مهربان هستند.
در اونجا پرکاشن و درام بسیارفعال هست و یک فرهنگ طبالی باورنکردنی وجود داره که روز بروز بزرگتر هم میشه. در سایت www.iranian-drummer.com کلی اطلاعات پیداخواهی کرد.
– کسانی که در ایران به کارگاه های تو می آیند چطور انسان هایی هستند؟ آیا همه از پس هزینه هایش بر میآیند؟ آیا خانمها هم شرکت میکنند؟
– اینها بچه های بسیار مطلع ولی در عین حال تشنه اطلاعات هستند.آنها اطلاعات باورنکردنی از کونگا و کاخن دارند.من بسیار متعجب شدم.اونجا چیزهای زیادی اتفاق میافته.اونجا مدارس موسیقی با ده ها هزار شاگرد وجود داره. گروه های پاپ بزرگی اونجا هست. و مردم عاشق دیدن کنسرت ها هستند. این کشور در حال حاضر رو به باز شدن است. و بله! خانمهای زیادی در کارگاه های تخصصی شرکت میکنند. شخصا میخواستم تا خانمها در کلاس من شرکت کنند. در ابتدا آنها خجالتی بودند، چون بقیه به آنها نگاه میکردند. ولی بعد از اینکه بهشون روحیه دادم چیزهای عالی ای مینواختند.حتی اونجا خانم نوازنده ای بود که فقط یک ریتم قدیمی ترانس مینواخت و برای اولین بار کونگا نواخت. او گریه کرد و گفت :” شما مسبب باز شدن درهای زیادی برای من شدید.من فکر میکردم فقط میتونم یک چیز را بنوازم در حالی که شما به من نشان دادید که میتوانم خیلی چیزها بنوازم.” اینها لحظات وصف ناپزیری هستند که به من نیروی عظیمی میدهند.
– آیا روزنامه هاو تلویزیون تصویر اشتباهی از ایران به ما نشان میدهند؟
– کاملا. تصاویری که ما از ایران داریم خیلی ناراحت کننده هستند.حتی ویم هم نگرانی خودش را داشت. ولی من به اوگفتم که ما به کشور خوبی سفر میکنیم. ویم خیلی متعجب شده بود که چقدر برای او احترام قایل بودند.
– آیا موزیسین ها به نسبت اروپا وجه اجتماعی دیگری دارند؟
– کاملا. در هند نیز به همین شکل هست. در هند وقتی موزیسینی وارد خانه ای میشود با خود شانس و برکت به آن خانه وارد میکند.برای همین هم به وی هدیه تقدیم میکنند. در ایران نیز از من هزاران بار تشکر میشد.
– پیشینه و شناخت زبان برایت نکته مثبتی بود، اینطور نیست؟
– بله، هر بار که آنجا هستم پیام چیز دیگریست. بخاطر اینکه من فارسی صحبت میکنم و در اروپا به جایی رسیدم. خیلی ها دی وی دی من رو در ایران دیده بودند و ازش آموخته بودند. این برای من خیلی احساسی بود. موزیسین های اونجا بسیار مطلع هستند. وظیفه من اینه که به نوازنده ها شجاعت بدم: ” ادامه بدین. نا امید نشین. ریتمهای فرهنگ خودتون رو هم یاد بگیرید.” ریتمهای لاتین عالین ولی وقتی جالب میشن که با چیزهای دیگری مخلوط بشن.
– حکیم، تو در افغانستان وقتی بچه بودی یک استاد روحانی برای طابلا داشتی. وقتی خودت مینوازی، چه چیزی برات از همه چی مهمتره؟
– درجه ای از تکنیک رو باید داشت. ولی برای من اللخصوص منشا اون ساز بسیار مهم هست. مثلا وقتی که من میخواستم کاخون یاد بگیرم اول مدرسه سخت اسپانیایی رو پشت سر گذاشتم و برای نوازندگی به سویا(Seville)رفتم. ولی در عین حال تحقیق کردم که در پرو(Peru) چطور این ساز نواخته میشه. ساز کونگا جور دیگه ای بود. با کونگا در ابتدا تومبآو یاد گرفتم. اگر پشت سرم کسی رو بشنوم که کاخون مینوازه، میتونم سریع بهت بگم که نوازنده درامر هست یا کاخن نواز.
– امروزه روی استیج یا درامر هست و یا پرکاشنیست. قبلا همیشه این دو با هم روی استیج یا در استودیو مینواختند.
– بله. خیلی ناراحت کننده است. مخصوصا درامرها از این همکاری سود میکردند. کافیه به استیو گد(Steve Gadd)، جی آر رابینسون(JR Robinson) و … نگاه کنی. استیو گد سامبای مختص خودش رو از پرکاشنیستها یاد گرفته. ولی یک موقعی ما از هم جدا شدیم ؛ یا جدامون کردند. چطور میتونیم دوباره با هم باشیم؟ از سال 1994 من مدیر فستیوال ریتم در مارکت اوبردورف (Rhythm Festival – Marktoberdorf) در آلمان هستم و درامرهای بزرگی از بوزیو(Bozzio) تا وکل(Weckl) رو دعوت کردم و با هاشون همنوازی کردم. من عاشق درامز هستم و در خلوت خودم خیلی درامز مینوازم.
– این درامرها چه چیزی دارند که به درد یک پرکاشنیست بخوره؟
– اونها گوش میدند. مثلا وقتی من شیکر میزنم همه باید اونو بشنوند. این چیزیه که گروو(Groove) رو دیکته میکنه. از نوازنده بزرگ آفریقایی جمبه، فامادو(Famado) یادگرفتم که آفریقایی ها چی فکر میکنند: اونها اعتقاد دارند که خدا توسط سه فرشته مشکلات اونها رو از بین میبره: رقص، آوازو ریتم. اگر بعنوان درامر یا پرکاشنیست این سه عنصر رو درون خودت نداشته باشی، بسیار بد خواهد بود. در درونمون باید برقصیم و بخونیم. این دقیقا اساس کوناکل(Konnakol) هست. تمامی سیلابها مانند مانترا هستند.جوانی(Giovanni) آواز میخونه وقتی داره مینوازه، پاتاتو(Patato) هم همینجور. چیکوریا(Chic Corea) هم در حین نوازندگی پیانو آواز میخونه.
– کوناکول چه نقشی رو برای تو داره؟
– برای من توسط کوناکول درهای متعددی باز شدند؛ و نه فقط برای من. برای درامرها استیو اسمیث(Steve Smith) خدای کوناکول هست. استیو از دوست من کارونامورتی(Karunamurthy) در مارکت اوبردورف کوناکول فراگرفت. با کوناکول یاد میگیریم که تمرکز کنیم و همچنین خیلی سریعتر میفهمیم که در یک کمپوزیسیون چه اتفاقی میوفته.
– تو کوناکول رو به کاخون هم تسریع دادی. درحال حاضر ساز موردعلاقه تو کاخون هست؟
– البته. چون هنوز دارم باهاش کلی چیزها کشف میکنم.اونموقع ها اول با فلامنکو شروع کردم، بعد استایلهای آفرو کوبان(Afro-Cuban) و آفرو پروان(Afro-Peruan) رو کشف کردم. طوری که ایرانی ها کاخون مینوازند بسیار جالب هست- این استایل اونهاست. از این جعبه کلی چیزها میاد بیرون.
– تو امسال به کمپانی آلمانی سازنده کاخون “SELA” پیوستی. چطور به این نتیجه رسیدی که این تغییر رو ایجاد کنی؟
– اکثر کاخون های موجود در بازار به نوعی اسپانیایی هستند. در سالهای 1960 پاکو دولوچیا(Paco De Lucia) ساز کاخون را در لیما پایتخت پرو کشف کرد – یکعدد کاخون به پرکاشنیست او هدیه دادند و به این شکل کاخون وارد اسپانیا شد. در سبک فلامنکو کاخون نواز باید با گیتاریست همنوازی کنه و به همین دلیل هم باید خیلی آهسته بنوازه. بخاطر همین هست که بالای کاخون بسته ساخته میشه. “SELA” کاخون هایی تولید میکنه که سطح قابل نواختن اونها فوق العاده نرم هستند بطوری که خیلی راحت میتونم ملودی تولید کنم. از طرفی بدون احتیاج به شل کردن پیچها میتونم صدای “تک-تک” (Clap Corner) رو داشته باشم. همچنین خیلی راحت میتونم اسنر رو باز و بسته کنم. فنراسنر هم در این کاخون ها قابل انتخاب هست که برای بار اول توسط “SELA” دراین ساز ارایه میشه. حقیقاتا در این کمپانی سازهایی با روح تولید میشه.
– در آلمان خیلی ها کاخون رو جایگزین درامز میکنند و به اون لوازم جانبی از جمله “پدال کاخون” اضافه میکنند. ولی تو این کار رو نمیکنی. چرا؟
– نه، تمام اینها رو میشه با تکنیک خوب هم پوشش داد. این ساز از چوب ساخته شده و پوست باس درام نداره. من سعی کردم از طبلهای مختلف چیزهایی رو به کاخون منتقل کنم. اینطوری صداهای جدیدی بدست میاد. در آلمان اکثرا گرووهای(Groove) درامز رو روی کاخون اجرا میکنن. من میخوام افق اونها رو گسترش بدم. در درامز هم شما سوینگ، پاپ،هوی متال و… دارید.
– پس داری به ما درامرها پیشنهاد میکنی که پرکاشنیست بشیم؟
– بله،البته. چرا الکس اکونیا(Alex Acuna) اینهمه موفق هست؟ به گفته اد تیگپن(Ed Thigpen) هر درامری باید Frame Drum (طبل هایی مثل دف م.) رو بنوازه – اینجوری حس بهتری برای گرفتن چوب خواهد داشت. قطعا برای پرکاشنیستها هم مفید خواهد بود که بتونن تکنیکهایی رو در جهت نواختن بی فشار و بیرون کشیدن بهترین صدا از سازشون از درامرها فرا بگیرند. راس میلر(Russ Miller) میگفت که از همنوازی هایی که با پرکاشنیستها داشته درک خیلی بهتری از نواختن ریتمها و تکنیک های خاص رو پیدا کرده. به نظر من ما نباید از هم دور بشیم. چون ریشه همه اینها Hand Percussion هست؛ و بعد ها چوب و استیک به میان آمده. وقتی خودم هم درامز بنوازم ،خیلی بهتر میتونم با درامرها همنوازی کنم و Downbeat ها و Upbeatها رو روی ساز خودم پیاده و حس کنم.
– آیا این چندوجهی بودن “استیل” تو رو بوجود آورده؟ اصولا چطوری تونستی صدای خودت رو توسعه بدی؟
– صد البته.اونموقع ها هر چیزی که از استیو گد(Steve Gadd) در بازار موجود بود رو میخریدم و مدحوش پرکاشنیستش بودم (Ralph MacDonald). ولی به هر حال باید استیل خودت رو پیدا کنی. و اینکار از طریق کنجکاوی اتفاق میوفته؛ از طریق گوش دادن، از طریق آشنایی با سبک های مختلف و فرهنگهای مختلف، از طریق رجوع به ریشه های خودت. استاد من در افغانستان میگفت که تمام هستی گروو(Groove) ، رقص و ریتم هست. آدم باید کل دنیا و تمام هستی رو پیش چشم داشته باشه و هیچ گره ای در کله اش نباشه تا بتونه آزادانه بنوازه. بهمین علت هم من طیف وسیعی از ساز ها رو مینوازم.
– و به همین نهو در آینده نیز این کار رو ادامه میدی و در دنیا به تبلیغاتت در مورد موسیقی و ریتم ادامه میدی؟
– زیر آسمان همگی ما یک خانواده هستیم. فرقی نداره کجا برم، ریتم خانواده من هست. استاد من میگفت:” گروو(Groove) کمربندی هست بدور زمین.” ما میتونیم با موسیقی بانی صلح باشیم. ریتمی که نواخته میشه توسط باد به همه جا منتقل خواهد شد. جایی که فرود میاد چاشنی جدیدی رو بخودش میگیره. طبلها سرمنشایی شفادهنده دارند،این مطلب رو نباید فراموش کنیم. ما میتونیم با یک شیکر(Shaker) سی هزار نفر رو به رویا ببریم. ولی این کار به تمرین و ممارست احتاج داره.
– Catrien Stremme
از مجله DrumHeads فوریه 2015
ترجمه علیرضا طباطبایی
در پی نوشت این عکس آمده است: ” حکیم لودین عاشق تدریس به هنرجویان تشنه دانستن است؛ هنرجویانی مانند این ها در تهران.”
و در پی نوشت این یکی: ” اجرای دوئت ویم دوریس و حکیم لودین در ایران”