این مصاحبه توسط آقای Diethard Stein نوازنده و مدرس دارمز آلمانی و همینطور سردبیر مجله تخصصی آلمانی زبان درامز STICKS انجام گرفته است که ترجمه آن را در ادامه میخوانید. در طی این مصاحبه به نکات بسیار جالبی در رابطه با نحوه نوازندگی از طرفی و شخصیت نوازنده از طرف دیگر اشاره میشود که بسیار خواندنیست. امیدوارم مطالعه این مصاحبه مورد توجه علاقمندان به درامز و اللخصوص هواداران دکتر استیو گد قرار بگیرد. با تشکر از مجله
Sticks و آقای دیتهارد اشتاین که اجازه ترجمه این مصاحبه را به من دادند.
مصاحبه با استیو گد
نویسنده دیتهارد اشتاین 30 دسامبر 2015
راز گروو با استیو گد
در مورد استیو گد چیز زیادی نمونده که گفته بشه. وی که در سال 1945 در روکستر/نیویورک بدنیا آمده است قطعا در دوران زندگیش یکی از پرآوازه ترین درامرهای ادوار میباشد که بعنوان پایه گذار درامینگ مدرن، بر روی نسلهای مختلف درامر بصورت پایدار اثر گذاشته است. بر روی تعداد بیشماری از تولیدات موسیقی با هنرمندان وقت میتوان رد پای استیو گد را در فرم گروو و فیل ها شنید و از آن لذت برد.
وی برای طیف وسیعی از هنرمندان با سلایق مختلف کار کرده ، ماننده استیلی دن، پاول سایمون، پال مکارتنی، اریک کلاپتون،جیمز تیلور،چیک کوریا،استیوی واندر، ریکیلی جونز و…….
بسیاری از آهنگهایی که وی در آن نوازندگی کرده به شهرت تاریخی/موسیقیایی رسیده اند ، از آنجمله آلبوم چیک کوریا “The Leprechaun” ، آلبوم استیلی دن “Aja” و یا گرووهایی که در قطعه های “Fifty Ways To Leave Your Lover” و “Late In The Evening” از پال سایمون نواخته است. اللخصوص در این قطعات وی موفق شده ریتمهای بسیار استادانه طراحی شده اش را در موسیقی تجاری پاپ پیاده کند.
با او در حین تور ورک شاپ “Mission From Gadd 2010” در شهر هامبورگ و داخل اتوبوس تورش کنار فروشگاه بزرگ Just Music به صحبت نشستم و با شخصیتی مهربان و خشرو گپ بسیار خواندنی زدیم.
– استیو، در طول زندگی هنریت کلی ورکشاپ و مستر کلاس در دنیا برگزار کردی .در حال حاضر این کارگاه ها برای شخص تو چه چیزی رو دارن؟
– برام خیلی دل انگیزه که درامرهای دیگه رو ببینم و بهم خیلی کمک میکنه که در کار معلمی پیشرفت داشته باشم. این کلینیک ها به من این امکان رو میده که با صاحبان فروشگاه های درامز و همچنین مدرسین درامز آشنا بشم و ازشون بابت حمایت هاشون تشکر کنم . ازشون تشکر کنم که برای جوانان از من تعریف میکنند و من رو به نسل جدید معرفی میکنند. در هر صورت میخوام کمپانی زیلجان (Ziljian) رو حمایت کنم. من دی وی دی تور میشن فرام گد سال 2006 در آمریکای شمالی رو نگاه میکردم.
– از اون زمان فرم کلینیکت فرقی کرده؟
– فرم همیشه یکی هست ؛ من میرم روی استیج و در ابتدا کمی مینوازم. بعدش دیگه سوالها شروع میشه و به همون نسبت پاسخ به سوالها و نشون دادن تکنیک ها. اصولا سوالها مقداری با هم متفاوت هستند.
– با اینحال مطمینا در تمام این سالها سوالهای تکراری هم پرسیده شده اند. تا بحال برات حوصله سر بر نشده؟
– نه، من برای همین سوالها این کار رو میکنم و تا وقتی اونها سوال دارند مشکلی نیست. آدم میتونه یک سوال رو به انواع مختلف مطرح کنه و همچنین متنوع پاسخ بده. برای من جواب دادن جوری که درست فهمیده بشه یک چالش هست. برای همین به نظرم اصلا خسته کننده نیست.
استیو گد و امین طاهری (ایرانین درامر)
– در طول زندگی هنریت نسلهای زیادی رو با نوازندگیت تحت تاثیر قرار دادی و الهام بخش بودی. در نوجوانی، از نوازنده های دیگه الهام گرفتی . امروز وقتی به درامر های دیگه گوش میدی چه چیزی باعث الهام گرفتن خودت میشه؟
– امروزه کلی موزیسین خوب وجود داره و به همین نسبت کلی چیزهای متفاوت که برای من منشا الهام هستند میشنوم. بعضی از نوازنده ها تکنیکهای بسیار عالی ای رو توسعه دادند و بعضی دیگه کاملا به تکنیک موسیقی جز پابند موندند. البته این دسته از نوازندگان میبایست تاریخچه موسیقی جز رو خوب مطالعه کنند تا بتونند کاملا درکش کنند و یاد بگیرند. این قابلیت رو خیلی مهم میدونم. منظورم اینه که هر کسی که موسیقی رو دوست داره و در استایل خاصی ، هیچ فرقی هم نداره چه استایلی، توانایی هایی بدست میاره میتونه الهام بخش باشه. وقتی هر کسی کاری رو که انجام میده با علاقه انجام بده، میتونه به سادگی الهام بخش باشه.
1980
– به نظرت چه رازی در این نهفته هست که هر کسی که میخواد تور برگزار کنه و یا اینکه آلبومی رو ضبط کنه به استیو گد رجوع میکنه، اونهم نه برای اینکه یه گرووی رو در کارش داشته باشه، بلکه به این علت که حس استیو گد در کارش شنیده بشه؟
– واقعا نمیدونم. فکر میکنم که هیچ رمز و رازی وجود نداره. بیشتر بر این عقیده هستم که شرایط خوب باعث میشه به من رجوع کنند. وقتی کسی من رو استخدام میکنه، من تمام انرژی خودم رو میذارم تا موسیقیش رو بفهمم و چنان بنوازم که تهیه کننده و یا خود هنرمند توقعش رو دارند. بیشتر وقتها برای بیان حس موسیقیایی یک قطعه کلمات کافی نیستند و به انرژی بسیار بیشتری نیاز هست. تقریبا شبیه جواب دادن به سوالات تکراری شرکت کننده ها در کلینیک هام میمونه. اونجا هم به انرژی بیشتری احتیاج داری که بتونی سوالها رو طوری جواب بدی که همه بفهمند. این رویکرد من به موسیقی ای هست که مینوازم. خیلی ساده بهترینم رو رو میکنم و خسته هم نمیشم. برای همین هم فکر میکنم رازی وجود نداره. تو بهترینت رو میذاری و باقی ماجرا خود بخود جور میشه.
– به واژه اصلی یعنی “گروو” برسیم. اگر ده تا درامر رو پشت یک کیت بنشونیم و بهشون بگیم که یک ریتم مشخص رو بنوازند، هر کدومشون یکجور صدا خواهند داد. میتونی رویکرد شخصی خودت رو در این مورد توضیح بدی؟ آیا رازی در گروو نهفته هست؟
– اصلا نمیدونم این مسئله رو چطور بصورت واضح بیان کنم. وقتی موسیقی حس خوبی داره و در این مورد تمپو اصلا فرقی نمیکنه، اونوقت به نظر من گروو کامل هست. وقتی با چند نفر موزیک میزنی ، دقیقا لحظاتی که گروو رو پیدا میکنی همه چیز چفت و واحد صدا میده. یکجور اتصال بین نوازنده ها که انگار همگی یک حس واحد رو تجربه میکنند. در نهایت اتفاقی که میوفته اینه که حس کل بند با تماشاچیان رابطه برقرار میکنه، جوری که انگار همگی جزئی از کل هستند. اینجاست که چیز عجیبی اتفاق میوفته.
– وقتی داری گرووی رو که فقط از بیس درام، اسنیر درام و های هت تشکیل شده مینوازی ، نواختن های هت برات چه معنا و کارآیی داره؟
– من چیزی رو از هم جدا نمیکنم. برای من هر کدوم از این سازها قسمتی از کل هستند و یک جورایی یک چیز. من بصورت واحد فکر میکنم. حتی موقعی که روی های هت تنوع ایجاد میکنم ، بعنوان عنصر جداگانه ای از گروو نمیبینمش.
– به نظرت طوری که یک درامر “های هتش” رو مینوازه نشون دهنده شخصیت درامریش نیست؟
– اصلا نمیدونم. تا بحال به این موضوع فکر نکردم. ولی این خیلی جالبه. خیلی از درامرهای سبک متال های هتشون رو با شدت و خیلی تهاجمی و ترشی (Trashy) مینوازند، و در مقابل خیلی از درامرهای تلفیقی نرم و تزئینی.
– آیا طرز نواختن “های هت” شخصیت موسیقیایی یک درامر رو برملا نمیکنه؟
– ممکنه. ولی در کل فکر میکنم شخصیت نوازنده در موسیقی ای که مینوازه بیشتر دیده میشه تا نوازندگیش بر روی “های هت”. وقتی کسی متال مینوازه های هت ترشی(Trashy) بهتر در این سبک موسیقی عمل میکنه. برای همین فکر میکنم این خود موسیقی هست که عملکرد نوازنده رو تعیین میکنه. وقتی یک موزیک خاص رو با صدای بلند مینوازم ، به احتمال زیاد از “های هتم” صدای ترشی تری میگیرم تا موقعی که فانکی مینوازم. اونوقت از “های هتم” صدای چفت تری رو میگیرم. ولی درکل بنظر من این موسیقی هست که تعیین میکنه نوازنده چطور بنوازه.
– ما در مورد رموز گروو صحبت کردیم. فکر میکنی که گروو بیشتر اتفاقات ریتمیک ربط داره یا به صدا بستگی داره؟
– فکر میکنم جفتش دخیل هست. وقتی میتونی چند اتفاق ریتمیک رو باهم بنوازی و بقولی گروو رو “قفل” کنی ، اونوقت اصوات متصل به هم قوی تر و قابل قبول تر به گوش میرسند. اینجوری صداهای متفاوت قسمتهای مختلف درامز به هم متصل میشوند و این اصوات متفاوت درنهایت به یک صدای واحد تبدیل میشوند.
– تو یک زمانی در یکی از مصاحبه هات گفته بودی که کلی چیزها فقط از طریق گوش دادن به نوازنده هایی مثل “چیک کوریا”ی پیانیست، “مایکل برکر” ساکسیفونیست و یا “ویل لی” بیسیست یاد گرفتی. این آقایون همگی موزیسین های قدری هستند ولی الزاما درامر نیستند! دلیل اینکه تونستی از این ها یاد بگیری رو در چی توصیف میکنی؟
– این اسمهایی که نام بردی همگی درامز هم مینوازند و من هر سه تا شون رو در حال نواختن درامز دیدم. رویکرد این موزیسینها به درامز قطعا با یک درامر متفاوت هست. و وقتی کسی رو میبینم که درام نوازی رو جور دیگه ای انجام میده، برای نوازندگی خودم هم ایده های متفاوتی میگیرم. این بچه ها وقتی درامز مینوازند مثل درامرها فکر نمیکنند، بلکه مثل کیبوردر یا بیسیست فکر میکنند، ودقیقا این برای من خیلی کمک کننده بود.
1976
– تو در آهنگهایی مثل “50 Ways To Leave Your Lover” یا “Late In The Evening” از Paul Simon یا “The Leprechaun” از Cheek Corea گرووهای افسانه ای ساختی و این آهنگها رو مزین کردی. چطور این ایده ها به ذهنت رسید؟
– هیچ کدوم از این گرووها رو به تنهایی خلق نکردم، همشون در استودیو و در حین همکاری با موزیسین های دیگه و تولید کنندها (Producer-م) بوجود اومدند. “50 Ways…” آهنگی بود که ایده هاش یکی پس از دیگری از دل هم بیرون میومدند. ما اونموقع با تولیدکننده ای بنام “فیل رامون” کارمیکردیم که کارها رو گوش میداد و به ما جهت میداد. به این ترتیب فقط یک قطعه و یک هنرمند و یک تولید کننده وجود داشت و الباقی موزیسینها با هم همکاری میکردند تا کار رو به جلو ببرند. بنابراین نتیجه ، تلاش و زحمت دست جمعی بود. اگر این آهنگ وجود نداشت شاید این گروو هم هرگز به ذهن من خطور نمیکرد. یا شاید هم من مینواختمش ولی هرگز ضبط نمیشد.
دلیلی که برای ضبط استودیو دنبال تو می آیند این هست که توتا چه اندازه توانایی موسیقیایی داری ؛ این هست که تو تا چه حد توانایی پاسخ گویی به سوالات موسیقیایی هنرمند و یا تولید کننده رو داری. گاهی اوقات این آدمها ایده های من رو میخواهند، و من باید فکر کنم که چطور میتونم به این سوالات بصورت “موسیقیایی” جواب بدم. بنابراین سوالات اونهاست که موسیقی رو از من بیرون میکشه. ولی در آخرنتیجه نهایی تلاش دست جمعی یک گروه هست.
– در نهایت موضوع اصلی “برقراری ارتباط” هست……
– بله! دقیقا!
– گروو قطعه “50 Ways…” یک الگوی گیج کننده بین های هت و اسنیردرام هست. بنابراین درنهایت این ایده تو بوده.
– درست در همون زمان من اینجور الگوها رو تمرین میکردم: الگوهایی که با دست چپ یا پای چپ های هت رو مینوازی و همچنین انواع ترکیبهاشون رو امتحان میکردم. اینجور الگو ها رو در زمان استراحت بین دو پارت ضبط شده در استودیو هم امتحان میکردم، موقعی که منتظر بودم تولید کننده برنامه اش رو بهم بگه. “فیل رامون” و “پال سایمون” هم ،خب، شنیدند که من داشتم چی مینواختم و اینطوری، از یک الگو، ایده اینکه این چیزها رو بعنوان گروو امتحان کنیم بوجود اومد. البته دقیقش یادم نیست ولی حدودا اینطوری بود. این روند خیلی زیبا بود. من ضبط استودیوایی زیادی داشتم و دائما با خودم فکر میکردم که چطور گروو ها و فیلهای متفاوت بنوازم. برای موزیک زدن و توسعه ایده ها دهه 70 میلادی زمان فوق العاده ای بود. بچه ها تمام وقت سعی میکردند چیزهای جدید و بدیع امتحان کنند. ازنظر خلاقیت زمان بسیار خوبی بود. میتونم بگم هنرمندها دنبال انواع عملکردهای جدید نسبت به موسیقی بودند. در مقابل امروزه از درام های پروگرام شده استفاده میکنند و هنرمندها قطعه هاشون رو پروگرام میکنند. اونموقع ها ولی دنبال ایده های تک تک نوازنده ها بودند و زمان درستی برای خلق چیزهای جدید بود که من هم با علاقه این کار رو انجام میدادم.
یک جورایی خودم رو به چالش طلبیدم که ایده های جدید خلق کنم : “رویکرد و روش” جدیدی نسبت به این ساز. در دی وی دی کلینیک درامز، به عملکرد من نسبت به نواختن دابل بیس درام سوالاتی پرسیده میشه. اونجا الگوهایی تریوله واستیناتوی دولاچنگ که در گروه های سه تایی نواخته میشند رو نشون میدم؛ یکبار پای چپ و دوبار پای راست. این جوری هست که من اینها رو مینوازم.
درکل دابل پدالم رو بسیار کم استفاده میکنم، مگر در انتهای قطعه. یک مدت طول کشید چون خیلی باهاش راحت نبودم. کم کم سعی کردم دابل بیس رو تو نواختنم ادغام کنم. ولی نه به شکلی که رول های مستمر بزنم، بلکه بیشتر برای تاکید و آکسان استفاده کنم. من ازشون جوری که راحتم استفاده میکنم.
– امروزه کلی سولو درامر وجود داره که استیناتوها و الگوهای بسیار پیچیده ای مینوازند ، بسیار سریع هستند و ناوابستگی خیره کننده ای بین دستها و پاهاشون دارند. گاها هم بیشتر ما رو بیاد آرتیست های داخل سیرک می اندازند تا موزیسین. نظر تو در این باره چیه؟
– از نظر من اصلا فرقی نداره که این آدمها چطور به این فرم نوازندگی رسیدند و از چه چیزی الهام گرفتند؛ من براشون احترام قائل هستم. از دید من در این راه “درست و غلطی” وجود نداره. آدمها نسبت به این ساز اولویتهای متفاوتی دارند. من به تمام انسانهایی که پیرو قلبشون هستند و کاری رو انجام میدند که دوست دارند احترام قائلم.
هر کسی که در این رابطه بهترینش رو نشون میده و کارش رو خوب انجام میده ،ارزشش رو داره که شنیده بشه. شاید این فرم نوازندگی اونی نیست که من میخوام انجام بدم، ولی همیشه برای کسی که کارش رو دوست داره وخوب انجام میده احترام قائلم. و شک ندارم که اونها یک عالمه کارهایی رو انجام میدن که من اصلا در توان ندارم.
– ببینم، هنوز هم تمرین میکنی؟
– آره، در این مورد خیلی دیسیپلین ندارم، ولی وقتی چند هفته ای کار نمیکنم دلم برای درام نوازی تنگ میشه. برای من نوازندگی این ساز یک جور مدیتیشن هست و گاها در حین نوازندگی ایده های جدیدی به ذهنم میاد. ضمنن دلم میخواد تکنیک نوازندگیم رو در یک حد مشخصی نگه دارم.
اگر بطور مداوم کار نکنم خیلی سخت میشه. بدون اجرای زنده به زحمت میشه همه چیز رو در اون حد نگه داشت. ولی وقتی تا اجرای بعد خودت رو سرحال نگه داری، این یعنی لااقل تا اونموقع کاملا بیخیال تمرین نشدی. من عاشق این هستم که با سازم در تماس باشم.
– امسال قرار هست در تور “اریک کلاپتون” با “استیو وینوود” بنوازی. برای این تور،برنامه آمادگی خاصی داری؟
– در این تور یک عالمه قطعه وجود داره که من تا بحال نزدم. من تمامی ضبطهایی که ازاین قطعات وجود داره رو گوش میدم و ازشون یاداشت برمیدارم. بنابراین وقتی تمرینها شروع میشن من مشق خونه ام رو انجام دادم و همه کاری کردم که قطعه و تنظیمش رو کاملا بشناسم.
در تمرینها البته احتمال این هست که چیزها عوض بشن، و برای همین خیلی خوبه که بدونی آخرین تنظیم به چه شکل بوده. اینطوری آمادگی این رو داری که همه چیز جور دیگه ای خواهد بود. ولی مهم اینه که مشقت رو انجام داده باشی.
– خودت رو قبل از هر گیگ (اجرا-م) بطور خاصی آماده میکنی؟ یک زمانی شنیده بودم که استیو گد پنج دقیقه قبل از شروع برنامه میشینه و فقط بر روی تمپوی آهنگ اول تمرکز میکنه.
– من قبل از برنامه رپورتوآر رو نگاه میکنم، چون گاهی از برنامه به برنامه تغییراتی اعمال میشه. من روی استیج از یک مترونوم کوچک استفاده میکنم، چون میخوام در ابتدای آهنگ شمارش رو حدودا درست بدم. هدف اصلی از این کار این هست که ذهنم رو مرتب کنم و آماده بشم. تمپوها رو ببینم و مترونموم رو چک کنم که درست کار کنه. اللخصوص وقتی برای اولین بار یک شو رو مینوازی، حتما باید سعی کنی تمامی تصمیماتی که سر تمرین اتخاذ شده رو به یاد بیاری و بعد بهترینت رو رو کنی.
– تو خیلی سال هست که درامز یاماها مینوازی.
– اونها خیلی هوای من رو دارن و درام های خوبی هم میسازند. اونها پیشنهادهای من رو در نظر میگیرند و حواسشون هست که چه چیزی رو دوست دارم و از چه چیزهایی خوشم نمیاد. اونها خیلی من رو حمایت میکنند. البته که کلی شرکت سازنده درامز خوب دیگه هم وجود داره. ولی موضوع فقط درامز نیست بلکه ارتباط هم مهمه. من با این دوستان ارتباط خیلی خوبی دارم که در طول این سالها و با همکاری طرفین بوجود اومده.
خیلی از درامرها هم هستند که یاماها مینوازند چون من یاماها مینوازم. برای همین هم فکر میکنم خیلی مهمه که در این زمینه ثابت قدم بمونم. اگر مشکلی بوجود میاد کمک به رفعش کنم و از یک شرکت به یک شرکت عوض نکنم. مردم هم برندها رو برای این میخرند ،چون توسط هنرمند محبوبشون نواخته میشه. اگر من دائما کمپانی رو عوض کنم برای هوادارانم هم مشکل خواهد شد.
– معمولا اسنیردرامت رو بم کوک میکنی.
– همیشه اینطور نیست، ولی برای قطعاتی که “بک بیت” نقش خیلی مهمی داره اصولا صدای چاق تری میگیرم. ضمنا با کوک بم تر هر چقدر که قوی تر میزنم صداش بزرگتر و بزرگتر میشه. وقتی اسنردرام رو خیلی زیر کوک میکنی و پوست رو حسابی میکشی ، در حقیقت طیف وسیع داینامیک رو ازش میگیری . اصولا در موسیقی جاز و موقعیت هایی که الگوهای پر و شلوغ اسنیردرام لازم هست، اونموقع اسنیردرام رو زیرتر کوک میکنم.
– پس با این حساب تو خیلی از اسنیردرام “پیکولو” و صدای “ترد” اسنیردرام ،جوری که امروزه خیلی از درامرها استفاده میکنند خوشت نمیاد؟
– حقیقاتا نه، منظورم اینه که من عاشق اسنیردرامی هستم که خوب صدا میده. فرقی نداره که پیکولو باشه یا معمولی. ولی دوست ندارم آهنگی بشنوم که بک بیتش با یک اسنیردرام زیر کوک شده ، باشه . به نظرم قشنگ صدا نمیده و داینامیک هم نداره. البته این نظر من هست.
– ولی آیا اسنردرام با کوک بم بر روی فیگورهای نرم و ملایم تاثیر منفی نداره؟
– وقتی که پوست رو بیشتر میکشی البته که حسش تغییر میکنه. طبیعتا خیلی راحت میشه تکنیکهای پیچیده تر رو روی اسنیر پیاده کرد. برای همین من فقط از روی صدادهی اسنیرم رو کوک نمیکنم، بلکه به تکنیک نوازندگی اون قطعه هم توجه میکنم.
–تو اصولا با دست چپت “ترادیشینال گریپ” (گرفتن سنتی- م) مینوازی؟
– من با این سبک گرفتن خیلی راحت تر هستم، ولی توی این سالها “مچد گریپ” (گرفتن مدرن – م) رو هم استفاده میکنم، به ویژه وقتی موسیقی از من “بک بیتهای” قوی بخواد، مثل بعضی از کارهای “اریک کلاپتن”. ولی با گرفتن سنتی میتونم از نظر تکنیکی و حس نوازندگی به مراتب حساس تر عمل کنم. البته عمده این مسئله مربوط میشه به اینکه من با این سبک گرفتن بزرگ شدم. ولی همونطور که گفتم، برای بک بیت های قوی “مچد گریپ” خیلی راحت تر و مناسب تر هست.
1949 همراه پدر
1955
1955
معرفی دیتهارت اشتاین Diethard Stein:
هنرجویان و نوازندگان درامز در ایران کم و بیش با این مدرس توانای درامز آلمانی توسط تالیفات وی آشنایی دارند. آقای اشتاین مولف سری کتابهای Modern Drumming میباشد که یکی از کتابهای مرجع برای نواختن بیت و گروو در ایران بشمار میآید. این نوازنده پرکار و با سابقه با بزرگانی چون James Brown, Maceo Parker و Herbie Hancock همکاری داشته است.
عکسها از :
-سایت رسمی مجله استیکس www.sticks.de
-سایت رسمی استیو گد www.drstevegadd.com
-سایت رسمی دیتهارد اشتاین www.diethard-stein.de
– صفحه اینستاگرام امین طاهری
ترجمه و تدوین: علیرضا طباطبایی – فروردین 1395